درتاریکی پارت{26}
مینسو،جین و جونگکوک از پله ها پایین رفتن و همزمان مهمونا براشون دست زدن و به افتخارشون بلند شدن
جونگکوک به سمت مرکز مهمونی یعنی جایی که همه بهش دید دارن رفت.
کوک:اِهو اِهو(سرفه الکی)
همهی مهمونا به سمتش برگشتن
کوک:از همتون ممنونم که تشریف آوردید میخوام قبل از هر حرفی دلیل اصلی این مهمونی یعنی ایشون رو بهتونمعرفی کنم(به مینسو اشاره میکنه)
کوک:معرفی میکنم جئون مینسو نامزدمن
مینسو تعظیم کوتاهی کرد و همه براش دست زدن
.
چند ساعت گذشت وهمهی مهمونا رفتن بجز یه پیرمرد و یه پسر جوون که روی مبل نشسته بود و احتمالا نوهاش بود
پیرمرد با قدم های متواضع به سمت جونگکوک رفت
کوک:اوه...جناب مین
+پیداش کردم
کوک:کیو؟
+همونی که باعث اون اتفاق شرم آور شد
.
آقای مین پیرمرد پرنفوذی عه که صاحب کل قلمرو گرگینه هاست و با جونگکوک معاملات زیادی داره و الانم همون گرگینه رو برای جونگکوک آورده که توی جنگل میخواست به مینسو تجاوز بکنه
.
کوک:منم پیداش کردم
+کیو؟
کوک:قاتل نوه تون رو
+خوشم میاد همیشه یه چیزی واسه معامله کردن داری
کوک:پس معامله انجام میشه
+البته
+و کوک هردو به بادیگارد هاشون علامت میدن و بادیگارد ها دونفر رو چشم ها و دست هایبسته میارن
+معامله کردن باتوهمیشه باعث افتخارمونه
کوک:همچنین
.
.
.
.
ببخشید کلی کار داشتم نتونستم دیروز بزارم
جونگکوک به سمت مرکز مهمونی یعنی جایی که همه بهش دید دارن رفت.
کوک:اِهو اِهو(سرفه الکی)
همهی مهمونا به سمتش برگشتن
کوک:از همتون ممنونم که تشریف آوردید میخوام قبل از هر حرفی دلیل اصلی این مهمونی یعنی ایشون رو بهتونمعرفی کنم(به مینسو اشاره میکنه)
کوک:معرفی میکنم جئون مینسو نامزدمن
مینسو تعظیم کوتاهی کرد و همه براش دست زدن
.
چند ساعت گذشت وهمهی مهمونا رفتن بجز یه پیرمرد و یه پسر جوون که روی مبل نشسته بود و احتمالا نوهاش بود
پیرمرد با قدم های متواضع به سمت جونگکوک رفت
کوک:اوه...جناب مین
+پیداش کردم
کوک:کیو؟
+همونی که باعث اون اتفاق شرم آور شد
.
آقای مین پیرمرد پرنفوذی عه که صاحب کل قلمرو گرگینه هاست و با جونگکوک معاملات زیادی داره و الانم همون گرگینه رو برای جونگکوک آورده که توی جنگل میخواست به مینسو تجاوز بکنه
.
کوک:منم پیداش کردم
+کیو؟
کوک:قاتل نوه تون رو
+خوشم میاد همیشه یه چیزی واسه معامله کردن داری
کوک:پس معامله انجام میشه
+البته
+و کوک هردو به بادیگارد هاشون علامت میدن و بادیگارد ها دونفر رو چشم ها و دست هایبسته میارن
+معامله کردن باتوهمیشه باعث افتخارمونه
کوک:همچنین
.
.
.
.
ببخشید کلی کار داشتم نتونستم دیروز بزارم
۸.۰k
۱۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.